نقد فیلم Flag Day – ملودراماتیک و نخ نما

پرتره‌ای آشفته از یک پدر و دختر آمریکایی

فیلم روز پرچم یا «Flag Day» جدیدترین کار سینمایی شان پن در امر کارگردانی است که خود او به همراه دخترش دیلن پن، بازیگران اصلی این اثر هستند. داستان فیلم سینمایی «روز پرچم» بر اساس کتاب خاطرات جنیفر فوگل تولید شده است که در سال 2004 منتشر شد. 

روز پرچم از آن دست اقتباس‌هایی است که دارای یک فرمول تکراری در چینش اجزای یک ملودرام خانوادگی و اجتماعی است. این تکراری بودن فرمول فیلم باعث می‌شود نتیجه کار یک اثر ملودراماتیک و نخ نما باشد که مخاطب را خیلی تحت تأثیر قرار نمی‌دهد. البته فیلم یک داستان کاملاً آمریکایی را روایت می‌کند و همچنین سعی می‌کند از ارتباط طبیعی ستارگان خودش برای انتقال پویایی جهان یک خانواده استفاده کند. اما صادقانه، نمای کلی فیلم چیزی نیست که بتوان آن را یک درام قابل قبول دانست. مشکل عمده فیلم در روایت یا لنگ زدن فیلمنامه نیست؛ بلکه مشکل نحوه ارائه این محتوا است. در واقع کارگردانی پاشنه آشیل فیلم است.

شان پن پیش‌تر در مقام کارگردان، فیلم‌های تحسین شده‌ای چون «Into the Wild» را داشته است. بنابراین او با کارگردانی و هدایت فیلم بیگانه نیست. اما یک نکته در این میان وجود دارد، آن نکته چیزی نیست جز اینکه او اولین باری است که خودش را در یک فیلم کارگردانی می‌کند. بنابراین، همین اتفاق حوادث پشت دوربین را بسیار آشفته کرده است. در نتیجه چیزی که می‌توانست یک داستان تکان دهنده باشد، در پایان به یک تصویر آشفته از یک زندگی خانوادگی بدل شده است که بسیار به سبک آثار ترنس مالیک نزدیک است. قطعاً شان پن عامدانه و آگاهانه دست به الهام گیری از سبک سینمایی مالیک زده است، اما این اقدام در چنین اثری یک ساختار منحرف کننده است که مانع هر گونه درک صادقانه از این پویایی درون خانواده می‌شود.

از منظر لحن این یک فیلم نامرتب است که به شدت بین مطالعه جدی شخصیت در دوران بلوغ و درام خانوادگی اغراق آمیز جابجا می‌شود. انگار شان پن همه بدترین گرایش‌های کارگردان‌هایی را که در کارنامه ستایش‌شده‌اش با آن‌ها کار کرده است (از جمله بدترین غرایز خودش) در نظر گرفته و همه را در یک فیلم باهم جمع کرده است. حتی رابطه پدر و دختری فیلم که عنصر مهم و اساسی این اثر است نیز دچار شکاف است. در واقع بازسازی ناامیدکننده این رابطه نامنظم پدر و دختری مملو از لحن‌های افسرده‌کننده، التماس‌های تلخ و تلاش‌های بیهوده برای رسیدن و برانگیختن احساسات بینندگان است.

این فیلم نمایشگر زندگی شخصیت واقعی جان فوگل (شان پن) است که یک سارق بانک واقعی است. روز تولد این شخصیت در ۱۴ ژوئن (مصادف با روز پرچم آمریکا) است و نام فیلم هم با الهام از این موضوع برداشت شده است. البته تمرکز فیلم بر روی رابطه شخصیت جنیفر فوگل (دیلن پن) و پدرش است. دیلن پن در این فیلم نقش جنیفر دختر سارق را بازی می‌کند که یک خبرنگار است و رابطه‌ای آشفته با خانواده‌اش دارد. این فیلم به بررسی دوران کودکی جنیفر و تأثیراتی می‌پردازد که تلاش‌های جنایتکارانه پدرش بر خانواده آن‌ها گذاشته است.

بنابراین، فیلم روز پرچم اثری است که در اکثر دقایق و قاب‌های روشن و ترنس مالیک گونه خود کسل کننده و پرمدعا است و به ندرت لحظه‌ای را درون فیلم پیدا می‌کنید که از منظر سبک قابل ارتباط با این محتوا باشد. در واقع کارگردانی بیش از حد دراماتیک پن چیز خاصی نیست، فیلمنامه پر از کلیشه‌های خسته کننده و مونتاژهای مداوم است که بیننده را به شکل ناجوری عصبی می‌کند. شان پن تلاش می‌کند چیز متفاوتی در کارنامه کاری خودش انجام دهد، اما موفق نمی‌شود یک درام خانوادگی روح انگیز را ارائه دهد.

صادقانه بگویم، روز پرچم یک کیسه ترکیبی عجیب و غریب است. این یک حال و هوای بسیار ضخیم، قدیمی، ملودراماتیک و حتی آماتوری دارد و از نظر بصری بسیار بد به نظر می‌رسد، کار فیلمبرداری (و همچنین تدوین) می‌توانست بسیار بهتر باشد. با این اوصاف، فیلم دائماً از نظر لحن و کیفیت با خودش در تضاد است. من هنوز هم شان پن را به عنوان بازیگر دوست دارم، اما به عنوان کارگردان؟! نه.

البته این درام آشفته بازی‌های یکدست و خوبی دارد. دیلن پن، ستاره روز پرچم، بازیگری را در ژن‌های خود دارد. بنابراین، دیلن دختر بازیگران شان پن و رابین رایت، مخاطب را با مغناطیس طبیعی‌اش مجذوب خود می‌کند. او با ایفای نقش روزنامه نگار جنیفر ووگل در پرتره‌ای آشفته از یک پدر و دختر، اجرای موفقیت آمیزی ارائه می‌دهد. بدون شک فیلم روز پرچم او را به عنوان یک بازیگر ماهر به خودی خود معرفی می‌کند. با این اوصاف، اجرای طبیعی و ساده او، پدرش را که دو بار برنده اسکار شده است، کاملاً از صحنه خارج می‌کند.

جدا از اجراهای خوب، تنها چیزی که به طور مداوم کار می‌کند، موسیقی متن تاثیرگذار است. مجموعه آهنگ‌های ادی ودر، گلن هنسار، و کت پاور آنقدر خوب است که گاهی به نظر می‌رسد که شان پن به سادگی یک سری موزیک ویدیوی زیبا را به بینندگان ارائه می‌کند. البته استفاده مکرر از این موسیقی نیز در لحظاتی توی ذوق مخاطب می‌زند که نکته جالبی نیست.

در نتیجه باید گفت: در فیلمی که قرار است درباره سفر یک زن جوان برای شکل دادن به هویت خود باشد، یک مشکل بسیار مهم وجود دارد، و با این حال بینندگان بیشتر از اینکه درباره زندگی شخصی او یاد بگیرند، درباره اینکه پدرش با چه کسی معاشرت می‌کند و قرار ملاقات می‌گذارد، می آموزند. این یک داستان شلخته است که به فرم بدی نیز روایت شده است، و در آن فیلمساز از درد یک زن به عنوان یک حقه استفاده می‌کند، و این در حالی است که فیلم واقعاً ویترینی درباره رفتار بد مردانه است.

روز پرچم یک ناامیدی است. در گذشته، تلاش‌های شان پن در امر کارگردانی آثاری مانند «The Indian Runner» و «Into the Wild» قدرتمند و الهام‌بخش بود. اما متأسفانه آخرین کار او هیچ کدام از این دو مورد نیست. اجراهای تیم بازیگری خوب هستند، اما برخی نقص‌های فیلمنامه و کارگردانی آشفته شان پن این ملودرام را دچار مشکل می‌کند. گفتن این جمله که روز پرچم یکی از ضعیف‌ترین فیلم‌هایی است که امسال دیده‌ام، لذتی ندارد. اما صادقانه می‌گویم، به عنوان یک سینما دوست هیچ ارتباط عاطفی با آنچه درون فیلم اتفاق می‌افتد برقرار نکردم. در ظاهر داستان جنیفر ووگل داستان خوبی است. اما فیلم آشفته و سرد شان پن قلب و روح آن را کاملاً تسخیر نکرده است. بنابراین، من نمی‌توانم تماشای این فیلم را به کسی توصیه کنم.

دیدگاهتان را بنویسید