بيماريها چطور به وجود ميآيند و چطور ناپديد ميگردند؟

گفتيم كه خوراكيهاي مرده در بدن انسان سلولهايي را به وجود ميآورنـد كـه هـيچ كـاري از آنهـا
ساخته نيست و فقط باري براي سلولهاي اصلي ميباشند، ولي مردهخوارهـاي گمـراه مجموعـهي ايـن
سلولهاي بيارزش را علامت چاقي و تندرستي ميپندارند. علاوه بر اين، خوراكيهاي مرده مخصوصـاً
خوراكهاي حيواني مواد مختلف سمي توليد مينمايند كه تدريجاً به همه نقاط بدن نفوذ نموده در طول
مدت دهها سال لابهلا روي هم جمع شده به حالت جامد و سفت در ميآينـد و باعـث بيمـاريهـايي از
قبيل نقرس، تصلب شرائين، فشار خون، آرتريتيس، سنگ كليه و غيـره مـيگردنـد. از طـرف ديگـر از
كمبود غذاي طبيعي، سلولهاي اصلي عضوها و غدهها كم ميشـوند و نمـيتواننـد وظيفـه خـود را بـه
درستي انجام دهند.
حال ببينيم بيماريهاي قلبي كه سبب بيشتر مرگ و ميرهاي انساني ميباشد، چطور به وجود ميآيند.
جريان خون شبيه لولهكشي يك شهر ميباشد. اگر كسي در لولهكشي آب هر روز مقداري آشغال بريـزد،
اين آشغال در يك جاي لولهها جمع شده جريان آب را قطع مـيكنـد. همـينطـور هـم سـمومي را كـه
مردهخوارها همه روزه موقع صبحانه، نهار و شام به طرف جريان خون خود سرازير ميكننـد مرتبـاً روي
ديواره رگها طبقه طبقه رسوب كرده، به تدريج قطر آنها را تنگتر مينمايند تا وقتي كه بالاخره جريـان
خون را به كلي قطع نموده باعث مرگ ميگردد. مردم كوتاهبين اين مرگ را غير منتظـره مـيداننـد. اگـر
كسي مشاهده نمايد كه يك نفر در جريان لولهكشي آب يكي دو سبد آشغال ميريـزد آيـا ايـن شـخص
قطع شدن جريان آب را غيرمنتظره به حساب ميآورد؟ وقتي من مشاهده مينمـايم كـه چطـور مـردمِ از
همه چيز بيخبر با گوشت، ماهي، تخممرغ و پنير اين سمها را حريصانه به خون خود سرازير مينمايند،
وحشت ميكنم و هر آن منتظر ميشوم كه جريان خون آنها متوقف گردد. همينطور هم مـيشـود. پـس
هر كس چه جوان و چه پير مادام كه اين نوع خوراكيها را به دهان نزديك ميكند، هر دقيقه بايد انتظـار
اين مرگ ناگهاني را نيز داشته باشد.
سكته قلبي دليل ديگري هم دارد. همينطور كـه گفتـيم قسـمت عمـده سـلولهـايي كـه عضـوهاي
مردهخوارها از جمله قلب، رگها و مويرگها را تشكيل ميدهند از خوراكيهاي مرده به وجود آمده كه
خاصيت ارتجاعي نداشته و در نتيجه قادر نيستند وظايف خود را انجام دهند. قلب در نتيجه تنـگ شـدن
رگها فشار خود را افزايش ميدهد تا بتواند خون را به دورترين نقاط بدن برساند. ديوارههـاي ضـعيف
رگها، مخصوصاً رگهاي مغز، زير فشار روزافزون خون طاقت نياورده و ميتركند. گاهي خود قلب هم
32
ترك بر ميدارد و يا دريچههـاي آن كـه هميشـه در حركتنـد خسـته شـده از كـار مـيافتنـد و متلاشـي
ميگردند.
پزشكان كوتاهبين به جاي اينكه جريان اين سموم را قطع كنند و به راحتي همه اين اخـتلالات را بـر
طرف نمايند به كارهاي «علمي» عجيب و غريب دست ميزنند. آنهـا بـا مـواد شـيميايي خـون را رقيـق
ميكنند، با سموم مختلف رگها را تحريك نموده آنها را براي چند روز گشـادتر مـيسـازند، بـا سـموم
ديگر قلب ضعيف را تحريك مينمايند تا آخرين نيروي خود را جمع نموده كمي تندتر كار كند. بعـد از
چند بشقاب خوراكهاي «مقوي» و «نيروبخش» همه چيز به حالت قبلي خود بر ميگردد با اين تفـاوت
كه قلب ضعيف باز هم ضعيفتر ميگردد، روي سموم موجود مقداري سم تازه و روي پولهاي پزشك
و داروفروش مقداري پول تازه اضافه ميشود. حالا به حساب نميآوريم آن پولهايي كه بيچاره بيمـاران
به آزمايشگاهها تحويل ميدهند و به طوري كه چند سال پيش روزنامه كيهان نوشته بود، از ايـن پـولهـا
پنجاه تا هفتاد درصدش به عنوان كميسيون به جيب دكترها برميگردد. ميبايستي بالاخره يك نفر ظـاهر
ميشد و پرده از روي اين تجارت بيرحمانه «علمي» بر ميداشت.
خواهش ميكنم به اين نكته خوب توجه فرماييد. وقتي راه خون در رگها تنـگتـر مـيگـردد قلـب
اجباراً فشار خود را افزايش ميدهد و فشار خون بالا ميرود. براي اين كه پزشك به مشتري نشـان دهـد
كه فشار خون او را پايين آورده و او را «معالجه» نموده است، يك سم كشف كرده است كه رگها را بـه
طور مصنوعي گشاد مينمايد. بعد از مدتي قلب كه بيشتر قسـمت ديـوارههـاي آن از سـلولهـاي زائـد
تشكيل شده است، از پمپ نمودن به كلي خسته ميشود و يك مرتبه گشاد شده حجمش بزرگ ميشود
و اگر چه به كلي از كار نميافتد ولي به قدري ضعيف پمپ ميكند كه فشـار خـون يـك مرتبـه از حـد
معمولي خيلي پائين ميآيد. پزشك پولپرست اين دفعه يك سم كاملاً مخـالف اولـي بـه كـار مـيبـرد،
سوراخهاي تنگ شده عروق را باز هم تنگتر مينمايد تا قلب را مجبـور كنـد آخـرين نيـروي خـود را
جمع نموده خون را از اين راه تنگ عبور دهد. فشار خون موقتاً كمـي بـالا مـيرود و پزشـك باوجـدان
و دومـي را رگ تنـگ 1 راحت مزد خود را دريافت مينمايد. سمِ ( «داروي» ) اولي را رگ گشـاد كننـده
نام گذاشتهاند. علاوه بر اين، آنها سموم ديگر هم كشف نمودهاند كه ارگانهاي خسته شده را كـه 2 كننده
كمي آهسته كار ميكنند و ميخواهند قدري استراحت كنند تحريك نموده، آنها را «بيدار» ميكنند تا كار
خود را تندتر انجام بدهند. اين سموم را «نيرو بخش»
3
نام گذاشتهاند، درست مثل سيخونك «نيـروبخش»
براي الاغ گرسنه و از حال افتاده. مشروبات الكلي، چاي و قهوه نيـز جـزو ايـن «داروهـاي نيـروبخش»
محسوب ميشوند. با اين نوع جادوگريهاي «علمي» ميتوان صدها كتاب پر نمود.
1
‐ Vasodilatatores 2
‐ Vasoconstrictores 3
‐ Tonique
33
يك مسأله ديگر: طبيعت عضو زائد در بدن انسان نگذاشـته اسـت. چنانكـه همـه مـيدانيـد در نظـر
پزشكان از بين بردن لوزتين كاري است خيلي ساده، معمولي و مفيد. ولي بايد دانست كه طبيعت لوزتين
را در بدن انسان قرار داده كه در موقع لزوم با دشمن بيگانه به مبارزه برخيزد و از بدن دفاع نمايد. وقتـي
لوزتين مبارزه خود را در مقابل سمها و ميكربهاي ياغي شروع ميكنند پزشك ظاهربين عـوض اينكـه
به كمك آنها بشتابد و دشمن اصلي را نابود كند خود لوزتين را كه يكي از مهمترين دژهاي دفاعي بـدن
است ريشهكن نموده و به دور مياندازد. در نتيجه دشمن آزادانه نفس ميكشد و خرابكاريهـاي خـود
را در همهي قسمتهاي بدن پخش مينمايد. خوراكهاي مرده در بـدن انسـان هـزاران نـوع اخـتلالات
كاملاً متضاد به وجود ميآورند. همان خوراك مرده، يك دفعه سوخت و ساخت (متابوليسم) پـروتئين را
طوري مختل ميكند كه آدمي را به پوست و استخوان تبديل مينمايد، دفعـه ديگـر دههـا كيلـو گوشـت
بيارزش توليد ميكند. همچنين غدهي تيروئيد يك دفعه كم و دفعه ديگر زياد كار ميكند. بـراي از بـين
بردن اين اختلالات «دانشمندان» هزاران كتاب چاپ ميكنند، هزاران كنفرانس تشكيل ميدهنـد، هـزاران
هورمون و ساير مواد مصنوعي به كار ميبرند؛ ولي يك چيز خيلي ساده نميخواهند ياد بگيرند كـه اگـر
غذاي طبيعي به بدن تحويل داده شود همهي اين اختلالات يك مرتبه از بين ميروند و فعاليت بـدن بـه
حال طبيعي بر ميگردد. اگر كسي معني كلمهي طبيعي را نميفهمد، او اصلاً هيچ چيز نميفهمد.
حالا از همه عجيبتر مسألهي سرطان ميباشد. براي خود دانشـمندان صـد درصـد ثابـت شـده كـه
سرطان زائيدهي خوراكهاي مرده ميباشد، ولي نميخواهنـد ايـن حقيقـت را بـه گـوش همـهي مـردم
1 برسانند، گويا براي اينكه نميخواهند آنها را از «لذت» اين خوراكهاي «لذيـذ» و «نيـروبخش»
محـروم
سازند. البته چند پزشك انساندوست در بعضي نقاط دنيا براي معالجهي سرطان راه صـحيح را در پـيش
گرفته و نتيجه مثبت هم به دست آوردهاند، ولي مقامات رسمي نميخواهند اين خبر را به گـوش عمـوم
برسانند. آنها چطور ميتوانند اين كار را بكنند؟ اين «دانشـمندان سرشـناس» بـراي «پيـدا نمـودن» علـل
سرطان ميلياردها دلار از دولتها پول ميگيرند و بين خودشان تقسيم ميكنند. چند روز پـيش خوانـديم
كه فقط ايالات متحده آمريكا براي اين منظور سالانه 350 ميليون دلار بودجه تعيين نموده است.
همين طور كه قبلاً هم گفتم، سلولهاي سرطاني يكي از دو نوع سلولهايي هستند كه از خوراكهاي
مرده به وجود ميآيند و بدن دروغين تشكيل ميدهند، فقط با اين تفاوت كه يك دسته از اينهـا در همـه
جاي بدن پخش ميشود و مردم آن را چاقي تصور ميكنند و ديگري هر كجا كه خودش انتخاب ميكند
در آنجا رشد مينمايد.

  • در حقيقت نيروبخش براي به وجود آوردن سرطان و ساير بيماريها ١
    34
    بدن اصلي در نتيجه كافي نبودن غذاي طبيعي بقدري عاجز ميگردد كه نميتواند جلـوي رشـد ايـن
    هيولا را بگيرد، ولي وقتي ما مصرف خوراكهاي مرده را به كلي قطع مينماييم هـر دو نـوع سـلولهـا،
    يعني هم دهها كيلو سلولهايي كه مردم چاقي نام گذاشتهاند و هم سلولهـاي غـدهي سـرطاني، گرسـنه
    مانده شروع به حل شدن ميكنند و ناپديد ميگردند.
    چرا «زيستشناسان» و «دانشمندان» اين جريان خيلي ساده را نميبينند؟ براي اينكه در لابراتوارهـاي
    خود با حسابهاي فرضي و خيالي و با هزاران نوع اسامي «علمي» سرشان بقدري گيج شـده اسـت كـه
    حسابها و كارهايي را كه طبيعت در لابراتوار خود انجام ميدهد نميبينند. آنهـا نمـيبيننـد كـه چطـور
    طبيعت در لابراتوار خود از يك هسته ناچيز يك درخت عظيم و از ذرات ميكروسكوپي موجودات زنده
    بزرگي مانند شتر، فيل و انسان ميسازد. حسابهـايي كـه طبيعـت در لابراتـوار خـود در عـرض مـدت
    ميليونها سال سعي و كوشش به دست آورده است اين «دانشـمندان» در آشـپزخانههـا و لابراتوارهـا در
    عرض چند دقيقه محو و نابود ميكنند و در عوض چند نوع سم كشنده ساخته و به رخ مردم ميكشند.
    بايد باز هم و ميليونها مرتبه تكرار كنيم كليه بيماريها در نتيجه يك اشتباه بزرگ به وجود ميآينـد،
    و اين اشتباه در مصرف خوراكهاي مرده و مواد شيميايي مـيباشـد. ايـن بيمـاريهـا از سـه راه اصـلي
    سلامتي انسان را تهديد مينمايند:
    1 .تجمع مواد سمي كه با خوراكهاي مرده وارد بدن انسان ميگردد.
    2 .غير كافي بودن سلولهاي اصلي كه در نتيجه كمبود غذاي طبيعي به وجود ميآيد.
    3 .تجمع سلولهاي زائد و بيارزش در بدن كه از خوراكهاي مرده توليد ميشوند. ضمناً همـه
    گونه بيماريهاي مسري فقط به اين سلولها غالب ميشوند.
    سه مورد مزبور در بروز همهي بيماريها با هم سهيم هستند. مواد سـمي در همـه جـاي بـدن نفـوذ
    نموده خرابكارهاي وسيعي ايجاد ميكنند، از كمبود غذاي طبيعي تعداد سلولهاي فعالِ ارگـانهـا غيـر
    كافي ميشوند و از طرف ديگر سلولهاي زائد، مزاحم فعاليت آنها ميشوند.
    بدن انسان دنياي وسيعي است كه از ميلياردها سلول تشكيل گرديده است. هر يك از ايـن سـلولهـا
    كارخانه عظيمي است مجهز با دستگاههاي بسيار پيچيده و منظم با وظايف مختلف كه بـا همـديگر ايـن
    دنياي شگفتانگيز را كه انسان نام دارد اداره مينمايند. مثلاً سلولهاي اعصاب كه بيشتر آنهـا چنـد متـر
    طول دارند مثل برق دستورات مغز را به اعضاء ميرسانند. سلولهاي عضلات كه از خاصـيت ارتجـاعي
    برخوردارند عضلات را حركت ميدهند و بارهاي سنگين بلند ميكنند. سلولهايي كه غدهها را تشـكيل
    ميدهند هورمونها و آنزيمها و ساير مايعها را توليد ميكنند. عضلات قلب فنريت مخصوصي دارند كه
    قلب را دائماً در حركت نگاه ميدارند و كار يك پمپ را انجام ميدهند. سلولهاي كليهها با دستگاههاي
    35
    .
    خود خون را تصفيه نموده، مواد كثيف و مضـر آن را جمـع مـي كننـد واز طريـق ادرار دفـع مـي كننـد
    سلول هاي ريه اكسيژن را از هوا گرفته به بدن تحويل مي دهند و هواي كثيف را از بـدن دور مـي
    نماينـد همين طور هم سلول هاي ساير اعضاء هر يكي وظيفه مشخصي دارد كه اگر اين وظـايف مطـابق
    قـوانين طبيعت به درستي انجام گيرد، انسان تا آخر عمر طولاني خود را كه پروردگار تعيين نموده اسـت
    بـدون هيچ نوع بيماري طي خواهد نمود و چون انسان مجهزترين و كامل ترين موجود روي زمين مي
    باشد عمر او بايد طولاني تر از همه ي موجودات ديگر شود، ولي متأسفانه يك پرنده كوچك دويست
    سيصـد سـال عمر مي كند، ولي انسان نيمه ديوانه كه به هفتاد هشتاد سال مي رسـد، خيـال مـي كنـد
    پيـر شـده و مـرگ ناگهاني او نيز غيرطبيعي محسوب نمي شود .
    قسمت ها و دستگاه هاي هر يك از اين سلول هاي ذره بيني، پيچيده تر و كامل تر از كليه ي كارخانه
    هايي است كه مردم در اين دنيا ساخته اند، به اين دليل كه همه دانشمندان و مهندسين دنيـا قـادر نيسـتند
    يـك سلول ساده بسازند. حالا ببينيم براي به وجود آوردن اين كارخانه هاي معجزه آسا كدام مهنـدس
    زحمـت كشيده و چه مصالحي مصرف نموده است. مهندس اين كارخانه ها خود پروردگار مي باشد و
    مصالحي را كه او براي به وجود آوردن، زنده نگه داشتن، به كار گماشتن و توليد مثل اين سلول ها به
    كار بـرده اسـت توسط اشعه خورشيد، آب، خاك، ريشه، ساقه و برگ با حسـاب هـاي ً كـاملا دقيـق
    مطـابق احتياجـات سلول ها ساخته و در يك ميوه يا دانه ي گندم جـا داده اسـت هـيچ آدم عاقـل
    نبايـد جرئـت كنـد خـرد را ناديده گرفته و در اين مواد اوليه كه مردم آن را غذا مي نامند، كوچكترين
    تغييراتي بدهد .
    با وجود همه اين واقعيات ً كاملا آشكار، ساده و طبيعي، دانشمندان زيست ِ نشناس مـرده خـوار غـذاي
    كامل و بي نقصي را كه در لابراتوار طبيعت آماده میشود و در دسـترس آنهاگذاشته میشود را پسند ننموده،
    آن را مي كشند و نابود مي نمايند و تلاش مي كنند در لابراتوارهاي خود غذاي مصنوعي و شيميايي
    بسازند و جايگزين غـذاي طبيعـي و زنـده بكننـد . آنهـا هـزاران نـوع ويتـامين هـا، پروتئين ها،
    مواد معدني مصنوعي و سموم بي شمار ديگر مي سازند تا با آنها ارگان هايي را كه از گرسنگي حقيقي
    از كار افتاده اند به كار بيندازند كه چند نفر از اين دانشمندان قلابي بـراي كشـف ايـن نـوع مواد
    مصنوعي و سمي به جايزه نوبل نائل گرديده اند ؟ بسیار زیاد! روزي كه تعيين كننـدگان جـايزه نوبـل بـا
    حقيقت امر آشنا شوند، براي اشتباهات خود چقدر افسوس خواهند خورد.
    چندين دفعه نوشته ام و اينجا باز هم تكرار مي كنم: همه ي صحبت هاي افسـانه اي در مـورد
    پـروتئين ويتامين، كلسيم و مانند آنها به كلي بايد خاتمه پيدا كند و نبايد سخني از آنها به زبان آورد.
    هميشه همـه
    36
    كس فقط بايد يك چيز را تكرار نمايد: آن غذايي كه گياهي و زنده است همه چيز است و آنچه مرده
    است نه فقط هيچ چيز نيست بلكه فقط زهر كشنده است و بس.
    براي نشان دادن بيعقلي زيستنشناسان مردهخوار كافي اسـت مسـأله پـروتئين مخصوصـاً پـروتئين
    حيواني را كه باعث بيشتر مرگ و ميرهاي انساني ميباشد، اينجا تشريح كنيم. در اين دنيـا كسـي نيسـت
    كه گوشهاي او با حرفهايي از اين قبيل پر نشده باشد: «پروتئين حيواني نيرو دارد، كـالري دارد، بـراي
    ساختمان بدن لازم است، براي رشد بچهها واجب است. گوشت، ماهي، تخممرغ، پنير، شير، كره و امثال
    آنها غذاهاي ارزنده، مقوي و نيروبخش هستند كه هر كس هر روز بايد از آنها به مقدار كافي بخورد.»
    اما حقيقت كاملاً بر خلاف اين ميباشد: نود درصد سمومي كه در بدن انسان جمع ميشـود و سـبب
    بروز بيماريهاي بيشمار ميگردد از خوراكهاي حيواني نامبرده به وجود ميآيد. گذشته از ايـن وقتـي
    غذاي زنده را چه حيواني و چه گياهي روي آتش قرار مـيدهنـد و مـيكشـند همـه مـوادي كـه بـراي
    ساختمان دستگاههاي درونيِ سلولهاي متخصص لازم است محو و نابود ميشود و فقط مواد سـوختني
    (كالري)- همچون مصالح سنگين ساختماني مانند سنگ، آجر، گل و غيره- يعني به عبارت «علمي» مواد
    پروتئيني، نشاستهاي، چربي، قندي و غيره باقي ميمانند، آن هم البته به صورت سوخته و خراب شده.
    حالا ببينيم اين كالري و اين مصالح سـاختماني سـنگين در بـدن مـردهخوارهـا چـه كارهـايي انجـام
    ميدهند. كالري كه از خوراكهاي مرده توليد ميشود كاملاً بيفايـده اسـت، ايـن كـالري فقـط سـوخت
    اضافي است كه بدن هيچ احتياجي به آن ندارد و با هزار زحمت سعي ميكند آن را از خـود دور نمايـد.
    شخص خود را بينهايت گرم احساس ميكند مثل اينكه در بدن او يك حريق شعلهور شده اسـت. بـدن
    او چيزي ميخواهد كه اين آتش را خاموش نمايد، تشنگي عجيبي شروع ميگردد، شخص هر دقيقه يك
    شيشه كولاي سرد يا آب يخ سر ميكشد. اين آب بار اضافي براي قلب است كه با احتياجات بـدن هـيچ
    مناسبتي ندارد. قلب مجبور ميشود فعاليت خود را افزايش داده، تندتر پمپ نمايد و ايـن آب اضـافي را
    به كليهها و پوست برساند تا به توسط ادرار و عرق از بدن بيرون براند. عرق مثل آب يك جوي از همـه
    جاي پوست پرخور جاري ميگردد. شخص دائماً دستمال به دست دارد تـا جريـان ايـن آب را از بـدن
    پاك نمايد. اين هم قسمتي از «لذتهـاي» ايـن دنياسـت. ايـن «فوايـد «همـين خـوراكهـاي «مقـوي»،
    «كالريدار» و «نيروبخش» ميباشد كه شـب و روز «دانشـمندان» بـراي آن داد مـيزننـد، ولـي متأسـفانه
    شخص عوض اينكه نيرو گرفته باشد كليهي نيروي خود را از دست داده، به زور نفس ميكشد، سـينه او
    بالا و پايين ميرود و آنقدر قوه ندارد كه از صندلي راحت خود بلند شود.
    يك موضوع ديگر. وقتي عرق از همه جاي پوست بيرون ميزند، سوراخهاي پوسـت بـراي راه دادن
    اين عرق تماماً باز ميگردند و در اين موقع كوچكترين باد يا كوران يا هواي سـرد كـه بـه بـدن اصـابت
    37
    ميكند با اين سوراخهاي باز شده وارد بدن ميشود و تا ته استخوانها ميرسد. شخص كه تا اين موقـع
    از گرماي دروني خفه ميشد ناگهان شروع به لرزيدن ميكند، ميكروبهاي درونـي از فرصـت اسـتفاده
    نموده جشن خود را شروع ميكنند. ميگويند اين آدم «سرما خـورده»، ولـي در حقيقـت ايـن آدم سـرما
    نخورده بلكه گرما خورده است. او خوراكهاي گرم، كالريدار و نيروبخش خورده است. به جاي اينكـه
    اين آدم خوراكهاي گرم را كنار بگذارد، با غذاي سرد و طبيعي تغذيه نمايد، بـا آب سـرد پوسـت بـدن
    خود را مالش دهد، سوراخهاي آن را خوب ببندد، در هواي آزاد و صاف و سرد قدم بزند و از اين دنيـا
    و از سلامتي كامل لذت ببرد، او چكار ميكند؟ او دو سه دانه سم گرم كننده ميگيرد، چاي گرم يا سوپ
    گرم ميخورد، بخاريها را گرمتر ميكند، دو سـه لحـاف هـم روي سـر مـيكشـد كـه هـر چـه بيشـتر
    سوراخهاي پوست را گشادتر نمايد و خود را در عرق و تب غرق نمايد.
    بنده خودم پنجاه و سه سال تمام در اين وضعيت بودم. هر سال دو سه مرتبه و هر دفعـه سـه چهـار
    روز تب ميكردم و به رختخواب ميافتادم. به قدري زياد عرق ميكردم كـه در عـرض ده دوازده دقيقـه
    پيژاماي من تمام خيس ميشد. بعد از چهار پنج دفعه تعويض پيژاما و زيرپيراهن، به تنگ ميآمدم و يك
    حولهي حمام به تن ميكشيدم و ميخوابيدم. بيست، بيست و پـنج سـال تمـام برونشـيت مـزمن خيلـي
    سخت داشتم، احساس مينمودم سينهي مـن سـوراخي دارد كـه سـرما هميشـه از آنجـا وارد بـدن مـن
    ميشود. ژاكت يخه بلند پوشيدم فايده نكرد، شالگردنهاي مختلف خريدم فايده نكـرد، سـرما بـه يـك
    نحوي راه پيدا مينمود و وارد سينهي من ميشد. سرانجام يك شالگردن پشمي خيلي ضخيم با نيم متـر
    پهنا و سه متر درازا سفارش دادم و آن را دو سه دفعه دور گردنم پيچيدم. خيال ميكـردم ايـن يگانـه راه
    صحيح براي جلوگيري از «سرماخوردگي» ميباشد.
    از موقعي كه عقل به سرم رسيد، يعني از شانزده سال پيش به ايـن طـرف چـه در تابسـتان و چـه در
    سرماي شديد زمستان در هواي آزاد ميخوابم، هر نوع سرما به بدن من اصابت ميكند، ولي هـيچ وقـت
    من اين سرما را «نميخورم». موقع خواب بيژاما نميپوشم، زمستانها يك زيرپيـراهن كوتـاه مـيپوشـم،
    ولي تابستانها اين زيرپيراهن را هم در ميآورم و زير يك ملافه ميخوابم تا تمـام پوسـت بـدنم بتوانـد
    آزادانه نفس بكشد. شبهاي خيلي گرم تابستان بدنم را با يك استكان آب سرد خيس ميكـنم يـا دوش
    ميگيرم و خيس خيس زير ملافه ميروم، بدين طريق آدم يك خنكي لذتبخشي را احساس ميكند كـه
    او را بلافاصله به خواب عميقي فرو ميبرد.
    پس «سرماخوردگي» را بايد به معناي گرماخوردگي دانست. يك زندهخوار «سرما نميخورد» چون او
    غذاي گرم نميخورد، كالري اضافي نميخورد، قرصهاي گرم كننده نميخورد و هيچ وقـت هـم عـرق
    نميكند. او آنقدر مواد پروتئيني، چربي، نشاستهاي و غيره ميخورد كـه پروردگـار حسـاب نمـوده و در
    گياهان زنده قرار داده است. بنابراين اگر گرماي مصنوعي مانند خوراكهاي گرم و «كالريدار» و آتـشزا
    38
    نباشد، همچنين لباسها و اتاقها خارج از اندازه گرم نباشد، سرما كه چيز طبيعـي اسـت و نمـيشـود از
    طبيعت بيرون كرد، به كسي زياني نميرساند. اگر مردهخواري وارد اتاق خيلي گرمي بشود و يا سرش را
    ده پـانزده دقيقــه روي بخـاري گــرم نگـاه دارد، بــدون اينكـه بــه سـرما برخــورد نمايـد بــه بيمــاري
    «سرماخوردگي» مبتلا ميشود.
    از اينجا آشكار ميگردد كه چه حقهبازيهاي نفرتانگيزي ميباشند آن تبليغاتي كه افـراد بـيرحـم و
    پولپرست هر روز از راديو و تلويزيون براي به اصطلاح داروهاي ضد سـرماخوردگي پخـش مـيكننـد.
    حساب كنيد چقدر پول مفت از مردم به جيب ميزنند كه اينقدر براي تبليغات خرج ميكنند.
    گفتيم كه وقتي غذاي زنده را با آتش ميكُشيم آن مواد اوليه عالي كه براي ساختمان و به كار انداختن
    كارخانهها و دستگاههاي دروني سلولهاي متخصص لازم است نابود ميشود و فقط كـالري بـيارزش و
    مصالح سنگين ساختماني باقي ميمانند. ديديم كه كالري اضافي چه بود. حالا ببينيم كار مصـالح سـنگين
    ساختماني چيست؟
    پروتئيني كه از گوشت، نان، برنج و امثال اينها به عمل ميآيد قـادر اسـت فقـط ديوارهـاي سـلول را
    بسازد. اين نوع سلولها ظاهراً شبيه به سلولهاي اصلي ميباشند، ولي باطناً هيچ شباهتي به آنها ندارنـد،
    چون از هر گونه دستگاههاي تخصصي محرومند و يگانه كاري كه ميتوانند انجام بدهند ايـن اسـت كـه
    بخورند، هضم نمايند، از وسط نصف شوند و توليد مثل كنند. هيچ كدام از سلولهاي بدن اصـلي بيكـار
    نيستند، هر يك از آنها مأموريت خاصي دارد كه در پوست، عضلات، استخوانهـا، ارگـانهـا و غـدههـا
    انجام وظيفه ميكنند. شايد من عقل ندارم و چيزي نميفهمم، حالا شما به من بگوييد اين گوشـتهـايي
    كه دهها كيلو از همه جاي بدن مردهخوارها آويزانند به چه درد ميخورند و كار آنها چيست؟
    به ما ميگويند گوشت، برنج، ماهي، تخممرغ و ساير خوراكهاي «مقوي» بخوريد تا براي انجام دادن
    كارهاي سخت بدني كالري و نيروي كافي داشته باشيد. حالا شما از آن آقايان و خانمهايي كـه در موقـع
    سوار شدن اتوبوس دستشان را بلند ميكنند، از دو طرف در اتوبوس محكم ميگيرند و يك دنيا زحمـت
    ميكشند تا بتوانند خودشان را يك پله بالا بكشند بپرسيد آيا چرا آنها از اين غذاهاي «مقوي» نميخورند
    كه نيروي بيشتري داشته باشند؟ ببينيد آنها چه جوابي به شـما خواهنـد داد. مـن نمـيدانـم ايـن آقايـان
    زيستنشناس كي بايد يك ذره عقل داشته باشند تا اين واقعيات بسيار ساده و روشن را درك كنند.
    حالا ببينيم اصلاً بيماري چيست و به چه چيزي بايد بيماري گفت: در استعمال كلمهي بيمـاري يـك
    اشتباه عميق وجود دارد كه لازم است من اينجا تشريح نمايم. وقتي پـاي يـك نفـر درد مـيگيـرد يـا او
    دلدرد يا سردرد احساس ميكند و يا تب ميكند ميگويند اين آدم بيمار شده كـه ايـن درسـت نيسـت.
    اصل بيماري همين سه وضعيت يعني تجمع مواد سمي، تجمع سـلولهـاي زائـد و كمبـود سـلولهـاي
    39
    متخصص ميباشد. بنابراين همهي مردهخوارها بدون استثناء از نوزاد يك روزه گرفته (كه در رحم مـادر
    با خوراكهاي مرده تغذيه نموده است) تا اشخاص صد و پنجاه ساله به آن مبـتلا هسـتند. پـس همـهي
    مردهخوارها بيمارند. مادران بيخبر اين بيماري وحشتناكي را كـه باعـث همـه مـرگ و ميرهـاي كنـوني
    ميباشد در آشپزخانه ميپزند و به زور وارد بدن بچههاي خود ميكنند.
    حالا شما از من خواهيد پرسيد پس آن چيزي كه آدمي را ماهها و حتي سـالهـا در رختخـواب نگـاه
    ميدارد بيماري نيست پس چيست؟ جواب من اين است: آن ناراحتيهايي كه مردهخوارهـا گـاه بـه گـاه
    احساس ميكنند و به آن بيماري ميگويند بيماري نيست بلكه علايـم مقاومـت بـدن در مقابـل بيمـاري
    اساسي است. به عبارت ديگر مبارزه بدن اصلي است در مقابل مواد بيگانه يعني خوراكهاي مرده و بدن
    دروغي. وقتي مردهخوارهاي گمراه خوراكهاي مـرده و بيمـاريزا را حريصـانه بـه بـدن خـود تحميـل
    مينمايند، بدن اصلي آنها به تنگ آمده گاه به گاه به مبارزه بر ميخيزد تا يك قسمت از اين مواد مضر را
    از بدن دور نمايد. او به توسط استفراغ معده را خالي ميكند، بـا اسـهال رودههـا را پـاك مـيكنـد، يـك
    قسمت از سلولهاي زائد و سموم را نيز حل نموده از راه رودهها بيرون ميراند، ضـمناً چهـار پـنج روز
    هم اشتها را بند ميآورد تا دستگاه گوارش بتواند مدتي به استراحت بپردازد و با ايـن امـر بـه صـاحبش
    نشان دهد كه بدن اصلي او به اين نوع خوراكيها احتياجي ندارد. اين استفراغ، اسـهال، تـب و غيـره در
    واقع علامت بيماري نيست، بلكه علامت معالجه است كه طبيعت گاه به گاه انجام ميدهد تـا قسـمتي از
    بيماري اصلي را از بدن دور نمايد، مردهخوارهاي كوتاهبين معني اين را درك نميكنند و به جـاي اينكـه
    بگذارند طبيعت كار خود را به راحتي انجام دهد، به جاي اينكه بگذارند جهـاز هاضـمه كـه دههـا سـال
    متوالي سه چهار برابر آنچه لازم بوده كار نموده است، چند روز نفـس راحـت بكشـد، بـه جـاي اينكـه
    مصرف مواد مرده و زهرآلود را از برنامهي تغذيهاي حذف نمايند و بـا غـذاي طبيعـي بيمـار را تقويـت
    نمايند، آنها سعي ميكنند با صدها نوع سموم كشنده و ساير وسايل «علمي» جلـوي مبـارزهي شـفابخش
    طبيعت را بگيرند، خفه نمايند و با سوپ جوجه، چلوكباب، شير و عصارهي جگر نه اينكـه بـدن اصـلي
    بلكه بدن دروغي يعني خود بيماري را تقويت نمايند. اين مبـارزه در مـورد همـه نـوع «بيمـاريهـا» در
    شكلهاي مختلف ديده ميشود. تب و احساس درد نشانه مبارزهي بدن اصلي در مقابـل ميكـروبهـا و
    سموم مختلف ميباشد.
    هر دردي و هر بينظمي كه در هر ارگاني و يا هر قسمت ديگر بدن بروز ميكند فقط كار سـه عامـل
    نام برده ميباشد. زيستنشناسان مردهخوار براي خرابكاريهايي كه مواد مرده در بدن انسان بـه وجـود
    ميآورند هزاران اسم «علمي» اختراع نمودهاند. هر يك از اين خرابكـاريهـا نسـبت بـه مكـان، شـكل
    ظاهري، درجهي بينظمي و غيره يك اسم مخصوص پيدا نمودهاند. حالا ببينيم اين خرابكاريها به چه
    طريقي در بدن پخش ميشود. همانطور كه سيلابي از كوه سرازير ميگردد هر راه آزادي كه جلوي خود
    40
    ميبيند به آن طرف روانه ميگردد، همينطور هم وقتي يك آدم بـيعقـل در آشـپزخانه مـواد بيمـاري زا
    ميسازد و وارد بدن خود ميكند، اين مواد به هر طرف بدن كه راه آزاد يا جاي ضعيف پيدا مـيكنـد بـه
    آن طرف ميشتابد. گاهي اين مواد مرگآور در سر راه خود يك ارگان مناسب و ضعيف انتخاب مي كنند
    و خرابكاريهاي خود را در آنجا متمركز ساخته، اُرگان مزبور را از كار مياندازد. اينطور موارد مـرگ
    در سنين يك، پنج، ده تا بيست سالگي فرا مـيرسـد. در مـوارد ديگـر ايـن خـرابكـاريهـا در همـهي
    اُرگانهاي بدن پخش ميشود و صاحب اين بدن «شانس آورده» نيمه زنده نيمه مرده تا هشتاد نـود سـال
    عمر ميكند. در نظر مردهخوارها اين يك عمر خوب ميباشد.
    نبايد پرسيد كه چرا بعضيها به اين بيماري و بعضي ها به آن بيماري مبتلا ميشوند، يا چرا يكـي زود
    و آن يكي دير ميميرد . اين كار قانون خاصي ندارد. اين بستگي به مصرف مـواد مـرده و زنـده، شـرايط
    وضعيت ارگانها، شرايط كار و فعاليت شخصي، درجهي مقاومت ارثي و غيره و غيره دارد. فقط چيـزي
    كه مسلّم است و هيچ ترديدي ندارد اين است كه زندگي يك مرده خوار را نمـيتـوان حتـي بـراي يـك
    ساعت ضمانت نمود. وقتي كسي خوراك مرده را به دهان ميگذارد، همان موقع بايد فكر كند كه ممكن
    است همين لقمه پيمانه را لبريز نموده كار را به آخر برساند. او بايد با اين كارِ غيـر عاقلانـهي خـود هـر
    روز، هر ساعت و هر دقيقه انتظار مرگ را داشته باشد.
    مردهخوارها اين نوع بلاها را «بيماريهاي تمدني» مينامند، بدون اينكه يك دقيقه متوجه حرف خـود
    بشوند و فكر كنند كه چطور ميتوان چيزي را كه باعث مرگ ميليونها افراد بشر ميشود تمدن ناميد. آيا
    برق، راديـو، يخچـال، تلفـن، اتومبيـل، راهآهـن، هواپيمـا، موزيـك، سـينما، مدرسـه، اينهـا هسـتند كـه
    «بيماريهاي تمدني» به وجود ميآورند؟ البته كه نه. آن چيزهايي كه مردهخوارهاي بيعقل، نشانه تمـدن
    حساب ميكنند مانند كارخانههاي داروسازي، كالباسسازي، سيگارسازي، مشـروبسـازي، آشـپزخانه ي
    گازي، ديگهاي زودپز و هزاران نوع وسايل ديگر كه مردم نيمه ديوانـه اختـراع نمـودهانـد تـا غـذاهاي
    طبيعي را به مواد سمي تبديل نموده نسل بشر را از اين دنيا ريشهكن نمايند نه فقط علايم تمـدن نيسـت
    بلكه بزرگترين بربريت است كه تا به حال انسان شناخته است.
    دويست سيصد سال پيش در بيشتر موارد مرگ آمدن خود را خبر ميداد و آهسـته بـه مـردم نزديـك
    ميشد. حالا ديگر هيچ وقت خبر نميكند. سابق سـرطان و سـكته قلبـي بيمـاريهـاي پيـري محسـوب
    ميشدند، ولي اكنون نوزادان با سرطان به دنيا ميآيند و جوانانِ بيست، بيست و پنج ساله از سكته قلبـي
    تلف ميشوند. سابق در بيشتر موارد سكته به يك قسمت بدن اصابت ميكرد، ولي اكنون در عرض پـنج
    دقيقه كار را تمام ميكند.
    41
    .
    فكرش را بكنید، ھیچ عملي، ھیچ ثروتي، ھیچ قدرتي قادر نیست جلوي این بدبختي ھا را بگیـرد بـھ
    غیر از تعویض یك بشقاب غذاي مرده با یك بشقاب غذاي زنده كھ از اول زندگي، خالق براي
    ِ مخلـوق خود تعیین نموده است. نگاه كنید بھ این ساختمان ھاي مجلل بیمارستان ھا با ایـن تشـكیلات
    وسـیع، بـا دستگاه ھاي «علمي» پیچیده، با كنفرانس ھاي رسمي، با نطق ھاي جدي و طولاني، با
    كتاب ھاي قطـور،بـا داروخانھ ھاي معمایي، با آشپزخانھ ھاي مدرن، با پزشكان با وقار، با گروه
    پرستارھاي پاكیزه و فكـرش را بكنید كھ این ھمھ مسخره بازي ھاي «علمي» نھ فقط ارزش یك
    بشقاب غذاي زنده را ندارد،بلكھ وجـود آنھا با خوراك ھاي مرده و داروھاي سمي باعث كلیھ بیماري
    ھا و مرگ و میرھا مي باشد. اگر این پزشكان و پرستاران جوان و فریب خورده بدانند كھ با فعالیت
    غلط خود چھ گناه وحشتناكي مرتكب مـي شـوند،فوراً از آنجا فرار مي كنند و براي جبران گناھان
    گذشتھ خود، بقیھ ي عمرشان را براي خدمت بھ مـردم از راه صحیح اختصاص خواھند داد
    كسي كھ مي خواھد درس خود را خوب یاد بگیرد آن را چندین مرتبھ مي خواند تا حفظ نماید و
    ھیچ وقت فراموش نكند. چون درس زنده خواري یعني فلسفھ ي تغذیھ و تندرستي مھمتـرین درس
    ً ایـن دنیـا مي باشد، لازم است چند نكتھ ي آن كھ درجھ ي اول اھمیت را دارد كاملا خوب حفظ
    گردیده و ھمیشھ و ھمھ جا تكرار شود.
    طبیعت قــوانین خاصـي دارد كــھ روي ھمــھ ي چیزھــاي ایـن دنیــا نوشــتھ اســت و اگــر
    زیست شناسان مایلند واقعاً كار مفیدي انجام بدھند باید این قـوانین را خـوب مطالعـھ نمـوده و
    مردمـان ساده لوح را بھ راه صحیح ھدایت كنند

در اين قسمت كتاب ديديم كه در بروز بيماري ها سه عامل سلول هـاي زائـد، مـواد سـمي و كمبـود
سلول هاي اصلي) رل اصلي را بازي مي كنند، وقتي ما جلوي جريان مواد مرده را مي گيـريم سـلول
هـاي زائد و مواد سمي حل شده از بدن خارج مي گردند، سلول هاي اصلي هم تقويت شده به كار
طبيعي خود مشغول مي شوند. به اين طريق علل اصلي بيماري ها ريشه كن شده و خود بيماري ها نيز
بـه كلـي ناپديـد مي گردند. اما در موقع حل شدن سموم و سلول هاي زائد، عكس العمل هايي در بدن
ايجـاد مـي شـود كـه مردم بي تجربه معني اين عكس العمل ها را نمي فهمند و ً كاملا برعكس آن را
تصور مي كنند. همين اشـتباه بزرگ پايه ي همه ي اشتباهات ديگر علم پزشكي را تشكيل مي دهد. در
قسمت بعدي كتاب راجع به ايـن عكسالعملها صحبت خواهيم نمود.

اطلاعات کتابدانلود کتاب “خام خواریدانلود کتاب “پخته خواری یک عادت مرگ آور

دیگر مطالب مهم :واکسن نزنید! اطلاعات مهم و اضطراری!!

هم اکنون نسخه های با کیفیت بالا از نسخه های پارسی این کتاب ها را در اختیار دارید، این کتاب ها به زبانهای دیگری نیز منتشر شده اند.

این کتاب ها رایگان اند و نباید در هیچ جا بفروش برسند ؛ درنتیجه بعضی از فروشگاه ها که درحال چاپ و فروش نسخه های تحریف شده ی این کتابها هستند، متخلّف میباشند !

زرین پخش هنر .TAGS: 1540777 آلایاALAJEDDDUBDDSUBNAOPGPRAY FOR AMAZONTHE REAL PRICETHE TRUE COSTآب نداردآبیاریآبیایآتئیستآتئیسمآتش سوزیآتیستآتییستآدم فضایی هاآرشاویر تر هوانسیانآفت کشآلاجاآلاجهآلایاآلایا زیرنویس فارسیآلایهآموزش کاشت درختآموزش کاشت نهالآنتی ناتالیستآنتی ناتالیسمآهنگ جدیدآواتارآواتار پروفایلآوانسینآیلتسابعادابن سیناابن سینا گیاه خواراتاتانازیاخلاق گیاه خواریاخلاقیاخلاقیاتاداره فضای سبزادیسون خام خوارادیسون گیاه خواراربطان بیست پویاارگانیکارماسپاشاسپاشیکاسپایدرمناستان هااضطراریاف سی ایافراد چاقافزایش بیناییافزایش جمعیتاکو ویلجاکوویلجالاجاالاجهالایالایاالایهالیامتحان FCEامتحان آیلتسامتحان مجازیان ایانار سبزانارسبزانتی الکلیسمانجمن ترک اعتیادانجمن خام یاه خوارانانجمن گیاه خواریانجمن گیاهیاندیشمنداندیشهانسانیتانیانیشتین گیاه خوارانییاهدای خوناوانسیناوتانازیایسگا کردناینترب5ب6ب7ب85بارداری ممنوعبازیبازی دوبله فارسیبازی مرد عنکبوتی دوبل فارسبازی های قدیمیبازیگر جوکربازیهاباغ وحشباغ وحش ارمبچه بیا پایین سرمون درد گرفتبچه رئیسبخور و لاغر شوبرگ خواریبسکیبعد هابهترین کتاببهترین کتاب دنیابوف کوربی تی اسبی خدایانبیازیبیگانگانبیگانهبیگانه فرازمینیپپایداریپایشپدپر عمر ترین آدمپر عمر ترین مردپروفایل فیکپزشکپزشکیپسرانپسوریازیسپمادپنیر خام گیاهیپنیر گیاهیپودر میخکپوستپوست انارپوست موزپوکی استخوانپیو دی پایپیودیپایتاجیتار زدنتاری دیدتافلتاقلتبدیل آهنگ به نوتتبدیل صدا به نوت هاتبدیل نوت به آهنگتبلیغاتتحلیلتحلیل لثهتخفیفتراتراریختهترک اعتیادتعطیلتغذیه طبیعیتغذیه ی طبیعیتگتله موشتهرانتوازاتوازنتوازیتوطئه ی گاویتولید مثل بیش از حدتوماس ادیسون یک خام گیاه خوار بودجاست یوجکجلادجمعیت کمجنایتی علیه انسانیتجنگل سوزیجنگل کاریجهان های موازیجهش ژنتیکیجوانیجوکجوکرجوکر گیاه خوارچاقیچربی در رگ هاچربی ودر قلبچنارچنار تهرانچهارشنبه های سفیدحسیحکحیوان آزاریحیوان خواریحیوان کالا نیستحیوانات فضاییحیوانات کالا نیستندحیوانات ولگردخام گیاه خواری بی بی سیخام گیاه خواری صدای آمریکاخام گیاه خواری من و توخداپرستیخرج زندگی خام خواریخرج زندگی گیاه خواریخرید کتابخطرات گیاه خواریخطرات ماسکخمیر دندان طبیعیخمیر دندان گیاهیخمیردندان گیاهیخوار خاریخواکینخوام گیاه خواریخودکشی هدایتخوردن حشراتخوردن سوسکخوزستانخون دادنخون رسانیخونگیریخوواکینداروینداروینیسمدارینوسدانشگاه بدون کنکوردانلود مستندداود خدادوستداوود خدا دوستدختراندخترونهدرخت پالمدرخت خرما تهراندرخت کاریدرخت نخل در تهراندرختان تهراندرختکاریدرماندرمان بیماری هادرمان پسوریازیسدرمان پوکی استخواندرمان تحلیل لثهدرمان چاقیدرمان طبیعیدرمان همه چیزدرمان همه ی بیماری هادستگاه دفع حشراتدعا کنید برای آمازوندفع آفاتدکتردکتر آی کیودکترادکتریدنیای موازیدهان بند بردگیدهن بنددوبله فارسیدوختن دهاندوختن دهن بهرامدوربین زنداندیواررفع تاری دیدروستای همسوی با محیط زیستروغن پالمریزش موزئوسزرینزرین آذرزرین هنرزندانی هازندانیانزهرابزیباسازیساخت آهنگ از روی نوتساکنان زمینسام ماجراجوسحر مقدسسریرسریوسسگ آزاریسگ خوریسگ کشیسگ های ولگردسیریوسشادابیشاهدشکم خود را گورستان حیوانات نکنیدشکمتان را قبرستان حیوانات نکنیدشکنجهشهر بازیشهر بازی ارمشهرداری جنایت کارشهرستان هاشورش 57شیرشیر خام گیاهیشیر گیاهیشیر نخوریدشیر و پوکی استخوانصادقصادق هدایتضد الکلضد پلیسضد شورشضد واکسنضرر های نانضعف چشمضعف دیدطبیعتطنزطولانی ترین عمرعرضه و تقاضاعسلعسل در خام خواریعسل گیاهی نیستعسل و اخلاقعصر ابتذالعصر بازیعصر جدیدعصر دیجیتالعقیم سازیعقیم کردن حیواناتعقیمسازی سگ هاعکس آواتارعکس پروفایل دخترونهعلائمعلایمعلت مرگ آوانسیانعمر تولانیعمر طولانیعو عوعواملعوعوعوعو کنانغذا رسانیفرازمینیفرازمینی هافرازمینیانفرزندان آوانسیانفرکانسفروزمینی هافروشگاه خام گیاهیفروشگاه گیاهیفضافضای سبزفضایی هافلسفهفلسفیدنفمینیستفمینیسمفواید برنجفواید سوسکفواید گیاه خواریفواید نانفیلسونفیلم قدیمیفیلمفارسیفیمسازییفیملفیمینقارچ خواریقارچ خورقارچ خوریقدرت بیناییقیمت حقیقیکارنامهکاریکاتورکاشت درخت در خیابانکاشت درخت در منزلکاشت درخت در وچهکاماکاهش وزنکاهش وزن سریعکاهش وزن گیاهیکتاب اخلاقیکتاب تخیفکتاب درسیکتاب رایگانکتوژنیککچلکچلیکشاورزی فشردهکشتار دسته جمعیکشور هاکلاس زبان حضوریکمبودکمبود B12کمبود آبکمبود ب12کمبود بی 12کمبود ویتامینکنترلکنترل انسان هاکنترل ذهنکنش و واکنشکوچهکوویدکیودی پایکیودیپایگام دومگذارش حیوان ازاریگذر نامه واکسنگذرنامه کروناییگزارش حیوان آزاریگلوبالیسمگوشتگوشت دولتیگوشت سگگوشت گربهگوشتیرانگونه پرستیگیاه خاریگیاه خواران عسلیگیاه خواری انیشتینگیاه خواری در جامعهگیاه خواری فشردهگیاه خواری و اسلامگیاهخواری و اخلاقگیم دوبلهگیه خاریگیه خواریلاپایشلاغریلاغری سریلاغری سریعلبنیات گیاهیلثهلغورما و فرازمینی هاماسکماسک بردگیماسک بی ماسکماسک رایگانماهیماهی حیوان نیستماهی حیوون نیستماهی سین ندارهماهی عیدماهی قرمزماهی قرمز عیدماهی هفت سینمحل تزریق واکسنمدارسمدرسهمدرسه حضوریمدرسه ی هبولا ها دوبله فارسیمدرنمرد ستیزیمرد عنکبوتیمرغ دولتیمرگ فرزندانمرگ کودکانمستر بیستمستر تیسترمستندمستند قیمت واقعیمشاهیر خام خوارمشاهیر گیاه خوارمضرات برنجمضرات پالممضرات نانمعنویمعنویتمکانیکمکانیکیملخ خوارانملخ خوریململانیممنوعیتممنوعیت تاترمنطقهمنطقه 1موشگیرمولتی ورسمیان ستاره ایمیز غذای خام خواریمیکانیکمیکسمیلمیوه خوارمیوه خورنرم کنندهنژاد پرستینسل جدیدنعیمنه به واکسننه به واکسن اجبارینهال کاریهسیهک دورین مدار بستههککهلاکوهنرهیرماهیرمانهیولاهاواپایشواک سمواکسمواکسن اجباریواکسن کنکورواکسیناسیونواکسیناسیون دانش آموزانواکسیناسیون دانشجویانواکین فنیکسواکین فونیکسواکین فینیکسوجترینورزشورزش حرفه ایورزش گرانویتامین ثویرگولویروس تاج دارویکتور آوانسیانیوتایوتان

دیدگاهتان را بنویسید